کد مطلب:312174 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:551

اقرار ابوبکر به هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها
طرح شبهه

عبد الرحمن دمشقیه، نویسنده معاصر وهّابی، در مقاله اش با عنوان " قصة حرق عمر رضی الله عنه لبیت فاطمة رضی الله عنها" كه در سایت "فیصل نور" آمده، در باره روایت ابن أبی شیبه می نویسد:

1. وددت أنی لم أحرق بیت فاطمة... (قول أبی بكر)

فیه علوان بن داود البجلی (لسان المیزان، ج4، ص218، ترجمه رقم 1357- 5708 و میزان الاعتدال، ج3، ص108، ترجمه رقم 5763) قال البخاری وأبو سعید بن یونس وابن حجر والذهبی "منكر الحدیث" وقال العقیلی (الضعفاء للعقیلی، ج3، ص420).

در روایت ابوبكر، نام داوود بن عُلْوان بَجَلِی وجود دارد كه بخاری، ابوسعید بن یونس، ابن حجر و عقیلی وی را "منكر الحدیث" می دانند.

نقد و بررسی

اصل روایت

ابن زنجویه در الأموال، ابن قتیبه دینوری در الإمامة والسیاسة، طبری در تاریخش، ابن عبد ربه در العقد الفرید، طبرانی در المعجم الكبیر، مقدسی در الأحادیث المختاره، شمس الدین ذهبی در تاریخ الإسلام و... داستان اعتراف ابوبكر را با اختلاف های جزئی نقل كرده اند كه متن آن را از كتاب الأموال ابن زنجویه، از دانشمندان قرن سوم اهل سنت نقل می كنیم:

أنا حمید أنا عثمان بن صالح، حدثنی اللیث بن سعد بن عبد الرحمن الفهمی، حدثنی علوان، عن صالح بن كیسان، عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف، أن أباه عبد الرحمن بن عوف، دخل علی أبی بكر الصدیق رحمة الله علیه....

عبد الرحمن بن عوف به هنگام بیماری ابوبكر به دیدارش رفت و پس از سلام و احوال پرسی، با او گفت و گوی كوتاهی داشت. ابوبكر به او چنین گفت:

إنی لا آسی من الدنیا إلا علی ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّی تَرَكْتُهُنَّ، وثلاث تركتهن وددت أنی فعلتهن، وثلاث وددت أنی سألت عنهن رسول الله (ص)، أما اللاتی وددت أنی تركتهن، فوددت أنی لم أَكُنْ كَشَفْتُ بیتَ فاطِمَةَ عن شیء، وإن كانوا قد أَغْلَقُوا علی الحرب....

من در زندگی ام تأسف نمی خورم مگر بر سه چیزی كه انجام دادم و دوست داشتم كه آن ها را انجام نمی دادم، و سه چیزی كه انجام ندادم و دوست داشتم آن ها را انجام می دادم، و سه چیزی كه ای كاش از رسول خدا (ص) در باره آن ها می پرسیدم. دوست داشتم خانه فاطمه را هتك حرمت نمی كردم؛ اگر چه آن را برای جنگ بسته بودند....

الخرسانی، أبو أحمد حمید بن مخلد بن قتیبة بن عبد الله المعروف بابن زنجویه (متوفای251هـ) الأموال، ج 1، ص 387؛

الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 21، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1418هـ - 1997م، با تحقیق شیری، ج1، ص36، و با تحقیق، زینی، ج1، ص24؛

الطبری، محمد بن جریر (متوفای 310هـ)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 353، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت؛

الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: 328هـ)، العقد الفرید، ج 4، ص 254، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420هـ - 1999م؛

المسعودی، أبو الحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای346هـ) مروج الذهب، ج 1، ص 290؛

الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم (متوفای360هـ)، المعجم الكبیر، ج 1، ص 62، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ - 1983م؛

العاصمی المكی، عبد الملك بن حسین بن عبد الملك الشافعی (متوفای1111هـ)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج 2، ص 465، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1998م.

نقل اقرار با سند های متعدّد

این روایت با چندین سند نقل شده است كه تنها در یكی از آن ها "علوان بن داوود" وجود دارد؛ از جمله شمس الدین ذهبی پس از نقل روایت می گوید:

رواه هكذا وأطول من هذا ابن وهب، عن اللیث بن سعد، عن صالح بن كیسان، أخرجه كذلك ابن عائذ.

ابن وهب و نیز ابن عائذ، این روایت را با تفصیل بیشتری نقل كرده اند.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 3، ص 118، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.

در این سند هیچ نامی از علوان بن داوود به میان نیامده و لیث بن سعد به طور مستقیم از صالح بن كیسان روایت را نقل كرده است.

ابن عساكر نیز با این سند روایت را نقل می كند:

أخبرنا أبو البركات عبد الله بن محمد بن الفضل الفراوی وأم المؤید نازیین المعروفة بجمعة بنت أبی حرب محمد بن الفضل بن أبی حرب قالا أنا أبو القاسم الفضل بن أبی حرب الجرجانی أنبأ أبو بكر أحمد بن الحسن نا أبو العباس أحمد بن یعقوب نا الحسن بن مكرم بن حسان البزار أبو علی ببغداد حدثنی أبو الهیثم خالد بن القاسم قال حدثنا لیث بن سعد عن صالح بن كیسان عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف عن أبیه....

و پس از نقل روایت می گوید:

كذا رواه خالد بن القاسم المدائنی عن اللیث وأسقط منه علوان بن داود وقد وقع لی عالیا من حدیث اللیث وفیه ذكر علوان.

مدائنی نیز این روایت را از لیث نقل كرده و در از آن علوان بن داوود نامی نبرده و روایتی كه من از لیث نقل كرده ام و علوان در آن وجود دارد، با سلسه سند كوتاهتری نقل شده است.

ابن عساكر الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 30، ص417 ـ 419، تحقیق محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.

و بلاذری در انساب الأشراف همین روایت را با سند ذیل نقل می كند:

حدثنی حفص بن عمر، ثنا الهیثم بن عدی عن یونس بن یزید الأیلی عن الزهری أن عبد الرحمن بن عوف قال: دخلت علی أبی بكر فی مرضه....

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ) أنساب الأشراف، ج 3، ص 406.

بنابراین، دست كم این روایت با سه سند گوناگون نقل شده است. حتّی اگر فرض كنیم كه همه این اسناد مشكل داشته باشند، بازهم نمی توانیم از حجیّت آن دست برداریم؛ زیرا بر مبنای قواعد علم رجال اهل سنّت، اگر سند روایت از سه عدد گذشت، حتّی اگر همه آن ها ضعیف باشد، یك دیگر را تقویت كرده و حجّت می شود؛ چنانچه العینی در عمدة القاری به نقل از نووی می نویسد:

وقال النووی فی ( شرح المهذب ): إن الحدیث إذا روی من طرق ومفرداتها ضعاف یحتج به، علی أنا نقول: قد شهد لمذهبنا عدة أحادیث من الصحابة بطرق مختلفة كثیرة یقوی بعضها بعضا، وإن كان كل واحد ضعیفا.

نووی در شرح مهذب گفته است: اگر روایتی با سند های گوناگون نقل شود؛ ولی برخی از راویان آن ضعیف باشند، بازهم به آن احتجاج می شود، افزون بر این كه ما می گوییم: تعدادی حدیث از صحابه و از راه های گوناگونی نقل شده است كه برخی از آن برخی دیگر را تقویت می كنند؛ اگرچه هریك از آن احادیث ضعیف باشند.

العینی، بدر الدین محمود بن أحمد (متوفای 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 3، ص 307، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

ابن تیمیه حرّانی در مجموع فتاوی می نویسد:

تعدد الطرق وكثرتها یقوی بعضها بعضا حتی قد یحصل العلم بها ولو كان الناقلون فجارا فساقا فكیف إذا كانوا علماء عدولا ولكن كثر فی حدیثهم الغلط.

زیادی و تعدد راه های نقل حدیث برخی برخی دیگر را تقویت می كند كه خود زمینه علم به آن را فراهم می كند؛ اگر چه راویان آن فاسق و فاجر باشند؛ حال چگونه خواهد بود حال حدیثی كه تمام راویان آن افراد عادلی باشند كه خطا و اشتباه هم در نقلشان فراوان باشد.

ابن تیمیه الحرانی، أحمد عبد الحلیم أبو العباس (متوفای 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج 18، ص 26، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ناشر: مكتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة.

هنگامی كه روایتی طرق متعدد داشته باشد و راویان آن همگی فاسق و فاجر باشند، هم دیگر را تقویت كرده و حجت می شود، روایت پشیمانی ابوبكر كه تنها یكی از راویان آن متّهم به "منكر الحدیث" بودن شده است، به یقین حجّت خواهد بود.

محمد ناصر البانی در ارواء الغلیل پس از نقل طُرُق یك روایت می گوید:

وجملة القول: أن الحدیث طرقه كلها لا تخلو من ضعف ولكنه ضعف یسیر إذ لیس فی شئ منها من اتهم بكذب وإنما العلة الارسال أو سوء الحفظ ومن المقرر فی " علم المصطلح " أن الطرق یقوی بعضها بعضا إذا لم یكن فیها متهم.

خلاصه آن كه، تمام سند های این حدیث بدون ضعف نیست؛ اگر چه ضعف مهمی نیست؛ زیرا كسی كه متهم به دروغ باشد، در طُرُق حدیث وجود ندارد و علّت ضعف یا ارسال آن است و یا كم حافظه بودن راوی. از مسائل ثابت شده در علم رجال این است كه سند های متعدد درصورتی كه در سلسله سند فرد متّهمی نباشد، یك دیگر را تقویت می كنند.

البانی، محمد ناصر، إرواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل، ج 1، ص 160، تحقیق: إشراف: زهیر الشاویش، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة، 1405 - 1985 م.

در نتیجه، این روایات حتّی اگر از نظر سند هم ضعیف باشند ، بازهم حجّت و قابل استدلال هستند.

تحسین سعید بن منصور (متوفای 227هـ.)

سعید بن منصور، از بزرگان حدیث در قرن سوم هجری در سنن خود این روایت را نقل كرده و گفته كه این روایت "حسن" است.

جلال الدین سیوطی در جامع الأحادیث و مسند فاطمة و متقی هندی در كنز العمّال پس از نقل این روایت می گویند:

أَبو عبید فی كتاب الأَمْوَالِ عق وخیثمة بن سلیمان الأَطرابلسی فی فضائل الصحابة طب كر ص) وقال إِنَّه حدیث حسن إِلاَّ أَنَّهُ لیس فیه شیءٌ عن النبی.

این روایت را ابوعبید در كتاب الأموال، عقیلی، طرابلسی در فضائل الصحابه، طبرانی در معجم الكبیر، ابن عساكر در تاریخ مدینه دمشق و سعید بن منصور در سنن خود نقل كرده اند و سعید بن منصور گفته: این حدیث "حسن" است؛ مگر این كه در آن سخنی از رسول خدا (ص) نیست.

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بكر (متوفای911هـ)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الكبیر)، ج 13، ص 101 و ج 17، ص 48؛

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بكر (متوفای911هـ) مسند فاطمه، ص34 و 35، ناشر: مؤسسة الكتب الثقافیة ـ بیروت، الطبعة الأولی.

الهندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفای975هـ)، كنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج 5، ص 252، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1419هـ - 1998م.

طبق آن چه سیوطی و متّقی هندی در مقدّمه كتابشان گفته اند، مقصود از (ص) سعید بن منصور در سنن او است؛ چنانچه می گوید:

(ص) لسعید ابن منصور فی سننه.

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بكر (متوفای911هـ)، الشمائل الشریفة، ج 1، ص 16، تحقیق: حسن بن عبید باحبیشی، ناشر: دار طائر العلم للنشر والتوزیع.

القاسمی، محمد جمال الدین (متوفای1332هـ)، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، ج 1، ص 244، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1399هـ - 1979م.

كنز العمال، ج 1، ص 15.

ترجمه سعید بن منصور:

شمس الدین ذهبی در سیر اعلام النبلاء در باره او می نویسد:

سعید بن منصور. ابن شعبة الحافظ الإمام شیخ الحرم أبو عثمان الخراسانی المروزی ویقال الطالقانی ثم البلخی ثم المكی المجاور مؤلف كتاب السنن.

سمع بخراسان والحجاز والعراق ومصر والشام والجزیرة وغیر ذلك من مالك بن أنس واللیث بن سعد.... وكان ثقة صادقا من أوعیة العلم... وقال أبو حاتم الرازی هو ثقة من المتقنین الأثبات ممن جمع وصنف.

وقال حرب الكرمانی أملی علینا سعید بن منصور نحوا من عشرة الآف حدیث من حفظه.

سعید بن منصور، حافظ و امام و شیخ حرم بود، به او خراسانی، مروزی و طالقانی نیز می گفتند. نویسنده كتاب سنن است، در خراسان، حجاز، عراق، مصر، شام و جزیره از مالك بن انس و دیگران و لیث بن سعد حدیث شنید و استفاده كرد. وی فردی دانشمند، مورد اعتماد و راست گو بود، ابوحاتم رازی او را مورد اعتماد و از نویسندگان و مؤلّفان قوی معرّفی كرده است.

حرب كرمانی گفته است: سعید بن منصور نزدیك به ده هزار حدیث از حفظ برای ما خواند.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 10، ص 586، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

و در تاریخ الإسلام می نویسد:

سعید بن منصور بن شعبة. الحافظ الحجّة، أبو عثمان الخراسانیّ المروزیّ، ویقال: الطّالقانیّ.

قیل إنّه نشأ ببلخ، ورحل وطوّف، وصار من الحفاظ المشهورین والعلماء المتقنین.

گفته شده كه سعید بن منصور در بلخ متولّد و بسیار سفر كرد تا از حافظان مشهور و دانشمندان مورد اعتماد شد.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 16، ص 586، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.

و در تذكرة الحفاظ می گوید:

سعید بن منصور بن شعبة الحافظ الإمام الحجة أبو عثمان المروزی....

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تذكرة الحفاظ، ج 2، ص 416، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی.

اعتراف شخصی مانند سعید بن منصور در قرن سوم هجری و تعبیر او از این روایت به "حسن"، نشان دهنده این است كه این روایت در قرون نخستین اسلامی مطرح و مورد قبول دانشمندان اهل سنت بوده است.

تحسین ضیاء المقدسی (متوفای 643هـ)

ضیاء المقدسی، از مشاهیر قرن هفتم هجری و از بزرگان علم حدیث اهل سنت، صاحب كتاب الأحادیث المختاره، این روایت را "حسن" دانسته، می گوید:

قلت وهذا حدیث حسن عن أبی بكر إلا أنه لیس فیه شیء من قول النبی (ص).

این روایت از ابوبكر "حسن" است؛ اگر چه در آن سخنی از رسول خدا (ص) نیست.

المقدسی الحنبلی، أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (متوفای643هـ)، الأحادیث المختارة، ج 1، ص 90، تحقیق عبد الملك بن عبد الله بن دهیش، ناشر: مكتبة النهضة الحدیثة - مكة المكرمة، الطبعة: الأولی، 1410هـ.

ترجمه مقدسی

شمس الدین ذهبی در باره او می نویسد:

الضیاء الإمام العالم الحافظ الحجة محدث الشام شیخ السنة ضیاء الدین أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد بن عبد الرحمن السعدی المقدسی ثم الدمشقی الصالحی الحنبلی صاحب التصانیف النافعة....

ورحل مرتین إلی أصبهان وسمع بها ما لا یوصف كثرة وحصل أصولا كثیرة ونسخ وصنف وصحح ولین وجرح وعدل وكان المرجوع إلیه فی هذا الشأن

قال تلمیذه عمر بن الحاجب شیخنا أبو عبد الله شیخ وقته ونسیج وحده علما وحفظا وثقة ودینا من العلماء الربانیین وهو أكبر من أن یدل علیه مثلی كان شدید التحری فی الروایة مجتهدا فی العبادة كثیر الذكر منقطعا متواضعا سهل العاریة.

رأیت جماعة من المحدثین ذكروه فأطنبوا فی حقه ومدحوه بالحفظ والزهد سألت الزكی البرزالی عنه فقال: ثقة جبل حافظ دین قال بن النجار: حافظ متقن حجة عالم بالرجال ورع تقی ما رأیت مثله فی نزاهته وعفته وحسن طریقته وقال الشرف بن النابلسی: ما رأیت مثل شیخنا الضیاء.

ضیاء مقدسی، پیشوای حافظ، دانشمند و محدّث اهل شام، استاد حدیث، صاحب آثار مفید بود... دو بار به اصفهان رفت و از آن جا بهره های فراوانی برد كه قابل وصف نیست؛ از جمله نسخه برداری تألیف و تصحیح و جرح و تعدیل راویان و مصنّفان كه مرجع دیگران نیز بود، از آثار و بركات حضورش در این شهر بود.

عمر بن حاجب، شاگرد مقدسی در باره وی گفته است: استاد ما ابوعبد الله یگانه روزگار و تنها دانشمند زمانش از نظر عمل و دین، مورد اعتماد و از دانشمندان بنام بود، من كوچك تر از آنم كه در باره او سخن بگویم، او روایت شناس، در راز و نیاز با خداوند پرتلاش و از دنیا بریده بود و اهل تواضع و فروتنی بود.

گروهی از محدّثان و راویان را دیدم كه در حقّ وی زیاد سخن می گفتند و با الفاظی مانند: حافظ و زاهد او را وصف می كردند، از زكی برزانی در باره وی پرسیدم، گفت: مقدسی مورد اعتماد، حافظ و دین دار بود، ابن نجار او را با وصف حافط، حجّت، آگاه به علم رجال، اهل ورع و تقوای كه مانند او ندیدم، می ستاید. و شرف نابلسی در حق وی گفته است: مانند استادم ضیاء مقدسی كسی را ندیدم.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ) تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1405، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی.

همین مطالب را ابن رجب حنبلی در ذیل طبقات الحنابله، جلال الدین سیوطی در طبقات الحفاظ و العكری الحنبلی در شذرات الذهب نقل می كنند:

إبن رجب الحنبلی، عبد الرحمن بن أحمد (متوفای795هـ)، ذیل طبقات الحنابلة، ج 1، ص 279.

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بكر (متوفای911هـ)، طبقات الحفاظ، ج 1، ص 497، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1403هـ.

العكری الحنبلی، عبد الحی بن أحمد بن محمد (متوفای1089هـ)، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 5، ص 225، تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط، ناشر: دار بن كثیر - دمشق، الطبعة: الأولی، 1406هـ.

با تعریف و تمجیدی كه بزرگان اهل سنت از مقدسی كرده اند، اگر هیچ دلیل دیگری بر صحت این روایت نباشد، همین اعتراف برای افرادی كه در پی حقیقت هستند، كفایت می كند.

تحریف روایت، توسط اهل سنت:

جالب این است كه برخی از عالمان اهل سنت، به خاطر حفظ آبروی ابوبكر، روایت را این گونه تحریف می كنند:

أما إنی ما آسی إلا علی ثلاث فعلتهن وثلاث لم أفعلهن وثلاث لم أسأل عنهن رسول الله (ص) وددت أنی لم أفعل كذا لخلة ذكرها قال أبو عبید لا أرید ذكرها قال ووددت أنی یوم سقیفة بنی ساعدة....

آگاه باشید كه من بر سه چیز كه انجام دادم غصه می خورم؛ و سه چیز كه انجام نداده ام، و سه چیز كه دوست داشتم آن را از رسول خدا می پرسیدم.

دوست داشتم كه من فلان كار را نمی كردم!!! به علتی كه آن را ذكر كرد؛ ابوعبیده می گوید: من نمی خواهم بگویم ابوبكر چه گفت....

أبو عبید القاسم بن سلام (متوفای224هـ )، كتاب الأموال، ج 1، ص 174، ناشر: دار الفكر. - بیروت. تحقیق: خلیل محمد هراس، 1408هـ - 1988م.

البكری الأندلسی، عبد الله بن عبد العزیز أبو عبید (متوفای487هـ)، معجم ما استعجم من أسماء البلاد والمواضع، ج 3، ص 1076 ـ 1077، تحقیق: مصطفی السقا، ناشر: عالم الكتب - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1403هـ.

و حاكم نیشابوری به صورت كامل بحث هجوم به خانه صدیقه شهیده را از روایت حذف كرده تا خیال همه راحت شود و اصلا نیازی به بحث های رجالی نباشد:

أخبرنا الحسین بن الحسن بن أیوب أنبأ علی بن عبد العزیز ثنا أبو عبید حدثنی سعید بن عفیر حدثنی علوان بن داود عن صالح بن كیسان عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف عن أبیه قال دخلت علی أبی بكر الصدیق رضی الله عنه فی مرضه الذی مات فیه أعوده فسمعته یقول وددت أنی سألت النبی صلی الله علیه وسلم عن میراث العمة والخالة فإن فی نفسی منها حاجة.

النیسابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفای405 هـ)، المستدرك علی الصحیحین، ج 4، ص 381، ح7999، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1411هـ - 1990م.

این تحریفات بهترین دلیل بر صحت آن است؛ چرا كه اگر روایت ضعیف بود، نیازی به تحریف نبود و تحریف گران به جای دستبردن به روایت، ضعف آن را گوشزد می كردند.

آیا عُلْوَانَ بن داوود، منكر الحدیث است؟

تنها اشكال سندی كه به این روایت وارد كرده اند، این است كه علوان بن داوود، منكر الحدیث است. شمس الدین ذهبی در میزان الإعتدال و ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان، پس از نقل روایت پشیمانی ابوبكر می گویند:

قال البخاری: عُلْوَانُ بن دَاوُد، ویقال ابن صالح. منكر الحدیث. وقال العقیلی له حدیث لا یتابع علیه ولا یعرف إلا به وقال أبو سعید بن یونس منكر الحدیث العقیلی.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ) میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 5، ص 135، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م؛

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ) لسان المیزان، ج 4، ص 189، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ - 1986م.

بخاری گفته: علوان بن داوود منكر الحدیث است. "

ما در این جا به چند پاسخ بسنده می كنیم:

1. استناد چنین سخنی به بخاری ثابت نیست:

با تفحص در كتاب های بخاری؛ از جمله التاریخ الكبیر، الكنی، التاریخ الأوسط و ضعفاء الصغیر، هیچ ترجمه ای از علوان بن داوود پیدا نكردیم تا به صحت نسبت "منكر الحدیث" بودن علوان از دیدگاه بخاری اطمینان پیدا كنیم. نخستین كسی كه این مطلب را از بخاری نقل كرده، عقیلی در كتاب الضعفاء الكبیر است كه ایشان به نقل از آدم بن موسی، از بخاری نقل كرده است. عقیلی می نویسد:

حدثنی آدم بن موسی قال سمعت البخاری قال علوان بن داود البجلی ویقال علوان بن صالح منكر الحدیث.

آدم بن موسی می گوید: از بخاری شنیدم كه می گفت: علوان بن داوود بجلی كه به او علوان بن صالح نیز می گویند، روایات وی منكر است.

العقیلی، أبو جعفر محمد بن عمر بن موسی (متوفای322هـ)، الضعفاء الكبیر، ج 3، ص 419، تحقیق: عبد المعطی أمین قلعجی، ناشر: دار المكتبة العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404هـ - 1984م.

اشكال اساسی این است كه آدم بن موسی كه ناقل سخن بخاری است، در هیچ یك از كتاب های رجالی اهل سنت نامی از وی نیامده است و در حقیقت مجهول است؛ چنانچه محمد ناصر البانی در ارواء الغلیل در رد روایتی كه آدم بن موسی در سلسله سند آن وجود دارد می نویسد:

لكن آدم بن موسی لم أجد له ترجمة الآن.

در باره آدم بن موسی تا كنون شرح وتوضیحی ندیده ام. "

الألبانی، محمد ناصر (متوفای1420هـ)، إرواء الغلیل، ج 5، ص 242، تحقیق: إشراف: زهیر الشاویش، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة، 1405 - 1985 م.

بنابراین اصل استناد چنین سخنی به بخاری قابل اثبات نیست. ضمن این كه خود عقیلی نیز نمی تواند مورد اعتماد باشد؛ چرا كه وی از كسانی است كه عمر بن سعد، قاتل امام حسین علیه السلام را توثیق كرده است كه انشاء الله در بحث "عدم رضایت فاطمه سلام الله علیها از شیخین" این مطلب بررسی خواهد شد.

2. هر منكر الحدیثی ضعیف نیست:

این كه هر منكر الحدیثی ضعیف نیز باشد، قابل قبول نیست؛ چرا كه این اصطلاح را در باره بسیاری از ثقات نیز به كار برده شده است. دار قطنی در سؤالات الحاكم می نویسد:

قلت فسلیمان بن بنت شرحبیل قال ثقة قلت ألیس عنده مناكیر قال یحدث بها عن قوم ضعفاء فأما هو فهو ثقة.

الدارقطنی البغدادی، علی بن عمر أبو الحسن (متوفای385هـ)، سؤالات الحاكم النیسابوری، ج 1، ص 217، رقم: 339، تحقیق: د. موفق بن عبدالله بن عبدالقادر، ناشر: مكتبة المعارف - الریاض، الطبعة: الأولی، 1404هـ - 1984م.

و شمس الدین سخاوی می نویسد:

قلت وقد یطلق ذلك [منكر الحدیث] علی الثقة إذا روی المناكیر عن الضعفاء.

السخاوی، شمس الدین محمد بن عبد الرحمن (متوفای902هـ)، فتح المغیث شرح ألفیة الحدیث، ج 1، ص 373، ناشر: دار الكتب العلمیة - لبنان، الطبعة: الأولی، 1403هـ.

و زیعلیدر نصب الرایة می نویسد:

وقد قال أحمد بن حنبل فی محمد بن إبراهیم التیمی یروی أحادیث منكرة وقد اتفق علیه البخاری ومسلم والیه المرجع فی حدیث انما الأعمال بالنیات وكذلك قال فی زید بن أبی انیسة فی بعض حدیثه إنكارة وهو ممن احتج به البخاری ومسلم وهما العمدة فی ذلك....

احمد بن حنبل در باره محمد بن ابراهیم تیمی گفته است كه وی احادیث منكر نقل كرده است و حال آن كه بخاری و مسلم به او عقیده دارند و حدیث "انما الأعمال بالنیات" به او برمی گردد. همچنین زید بن أنیسه گفته است كه در برخی از احادیث منكراتی وجود دارد؛ ولی بخاری و مسلم به روایت او اعتماد كرده اند كه اساس بر صحت هم همین است.

الزیلعی، عبدالله بن یوسف أبو محمد الحنفی (متوفای762هـ)، نصب الرایة لأحادیث الهدایة، ج 1، ص 179، تحقیق: محمد یوسف البنوری، ناشر: دار الحدیث - مصر - 1357هـ.

ذهبی و ابن حجر نیز در جای دیگر كه تقویت راوی به نفع آن ها بوده، به این مطلب تصریح كرده اند كه هر منكر الحدیثی، ضعیف نیست.

ذهبی در میزان الإعتدال در ترجمه احمد بن عتاب المروزی می گوید:

ما كل من روی المناكیر یضعّف.

هر كسی كه روایت منكر نقل كند تضعیف نمی شود. "

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ) میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 1، ص 259، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.

ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان در ترجمه حسین بن فضل البجلی می گوید:

فلو كان كل من روی شیئاً منكراً استحق أن یذكر فی الضعفاء لما سلم من المحدثین أحد.

اگر بنا باشد هر كسی كه روایت منكری را نقل كرده است ضعیف بدانیم و نام او را در ردیف ضعفا بیاوریم، هیچ یك از روایت كنندگان سالم نخواهند ماند. "

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ) لسان المیزان، ج 2، ص 307، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ - 1986م.

حال باید از ذهبی و ابن حجر پرسید كه دلیل این برخورد دوگانه چیست؟! آیا جز تعصب و دفاع متعصبانه از خلفا، می توان برای آن دلیل دیگری یافت؟ و اتفاقا تنها روایتی كه او نقل كرده و از دیدگاه عالمان سنی "منكر" شمرده شده، همین روایت است.

3. بخاری، از منكر الحدیث، روایت نقل كرده است:

محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح ترین كتاب اهل سنت پس از قرآن، روایات بسیاری را از كسانی نقل كرده است كه اصطلاح منكر الحدیث، در باره آنان نیز به كار رفته است؛ البته این افراد تعدادشان بیش از آن است كه بتوان نام همه را در این جا ذكر كرد؛ ولی برای نمونه به نام چند نفر اشاره می كنیم:

1/3. خالد بن مخلد:

شمس الدین ذهبی در المغنی فی الضعفاء می نویسد:

خالد بن مخلد القطوانی من شیوخ البخاری. صدوق إن شاء الله قال أحمد بن حنبل له أحادیث مناكیر وقال ابن سعد منكر الحدیث مفرط التشیع وذكره ابن عدی فی الكامل فساق له عشرة أحادیث منكرة وقال الجوزجانی كان شتاما معلنا بسوء مذهبه وقال أبو حاتم یكتب حدیثه ولا یحتج به.

خالد بن مخلد قطوانی، استاد بخاری و راستگو است، احمد بن حنبل می گوید: او احادیث منكری دارد، ابن سعد او را منكر الحدیث و شیعه افراطی می نامد، ابن عدی در الكامل ده حدیث منكر از او نام می برد، جوزجانی او را سبّ كنده و كسی كه مذهب را با همه غلط بودن آشكارا اظهار می كرد، معرفی كرده. ابوحاتم گفته: حدیث خالد نوشته می شود؛ ولی به آن استدلال نمی شود.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ) المغنی فی الضعفاء، ج 1، ص 206، تحقیق: الدكتور نور الدین عتر.

ابن حجر در تهذیب التهذیب می نویسد:

خ م كد ت س ق البخاری ومسلم وأبی داود فی مسند مالك والترمذی والنسائی وابن ماجة خالد بن مخلد القطوانی أبو الهیثم البجلی مولاهم الكوفی... قال عبد الله بن أحمد عن أبیه له أحادیث مناكیر... وقال بن سعد كان متشیعا منكر الحدیث مفرطا فی التشیع وكتبوا عنه للضرورة.

بخاری، مسلم، ابوداوود در مسند مالك، ترمذی، نسائی وابن ماجه از خالد بن مخلد قطوانی روایت نقل كرده اند.

عبد الله، پسر احمد از پدرش نقل می كند كه گفت: احادیث منكر نقل كرده است و ابن سعد گفته: خالد، گرایش به تشیع داشت و در آن افراط می كرد و منكر الحدیث است؛ ولی به اندازه ضرورت، احادیث وی نقل می شود.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تهذیب التهذیب، ج 3، ص 101، رقم: 221، ناشر: دار الفكر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404 - 1984 م.

2/3. نعیم بن حماد:

ابن حجر عسقلانی در ترجمه نعیم بن حماد می نویسد:

وقرأت بخط الذهبی أن هذا الحدیث لا أصل له ولا شاهد تفرد به نعیم وهو منكر الحدیث علی إمامته. قلت نعیم من شیوخ البخاری.

دست نوشته ذهبی را خواندم كه گفته بود: این حدیث شاهد بر آن نیست و از اساس باطل است؛ زیرا تنها راوی آن نعیم است كه منكر الحدیث است.

من [ابن حجر] می گویم: نعیم از استادان بخاری است.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، الأمالی المطلقة، ج 1، ص 147، تحقیق: حمدی بن عبد المجید بن إسماعیل السلفی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الأولی، 1416 هـ -1995م.

و در النكت الظراف می نویسد:

قلت: قرأت بخط الذهبی: لا أصل له ولا شاهد، ونعیم بن حماد منكر الحدیث مع إمامته.

برای این حدیث نه شاهدی وجود دارد و نه اساسی دارد، نعیم با آن كه پیشوا بود؛ ولی منكر الحدیث است.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، النكت الظراف علی الأطراف، ج 10، ص 173، تحقیق: عبد الصمد شرف الدین، زهیر الشاویش، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثانیة، 1403 هـ - 1983 م.

3/3. محمد بن عبد الرحمن الطفاوی:

مزی در تهذیب الكمال می نویسد:

5413 - خ د ت س: محمد بن عبد الرحمن الطفاوی، أبو المنذر البَصْرِیّ... وَقَال أبو زُرْعَة: منكر الحدیث.

بخاری، ابوداوود، ترمذی و نسائی از محمد بن عبد الرحمن طفاوی روایت نقل كرده اند. ابوزرعه گفته: او منكر الحدیث است.

المزی، یوسف بن الزكی عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفای742هـ)، تهذیب الكمال، ج 25، ص 652 ـ 653، تحقیق د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400هـ - 1980م.

مقصود از (خ) بخاری؛ (د) ابوداوود؛ (ت) ترمذی و (س) نسائی است.

ابوولید الباجی می نویسد:

محمد بن عبد الرحمن أبو المنذر الطفاوی البصری أخرج البخاری فی الرقاب والبیوع عن علی بن المدینی وأحمد بن المقدام عنه عن أیوب والأعمش وهشام بن عروة قال أبو حاتم الرازی لیس به بأس صدوق صالح إلا أنه یهم أحیانا وقال أبو زرعة الرازی هو منكر الحدیث.

بخاری، از محمد بن عبد الرحمن طفاوی در مبحث رقاب و بیع حدیث نقل كرده است ، ابوحاتم رازی گفته: اشكالی در وی نیست، او راستگو و صالح است، فقط بعضی وقت ها اشتباه كرده. ابوزرعه او را منكر الحدیث نامیده است.

الباجی، سلیمان بن خلف بن سعد أبو الولید (متوفای474هـ)، التعدیل والتجریح لمن خرج له البخاری فی الجامع الصحیح، ج 2، ص 533، رقم: 533، تحقیق: د. أبو لبابة حسین، ناشر: دار اللواء للنشر والتوزیع - الریاض، الطبعة: الأولی، 1406هـ - 1986م.

4/3. حسان بن حسان البصری:

خ البخاری حسان بن حسان البصری أبو علی بن أبی عباد نزیل مكة روی عن شعبة وعبد الله بن بكر... وعنه البخاری وأبو زرعة وعلی بن الحسن الهسنجانی... قال أبو حاتم منكر الحدیث وقال البخاری كان المقری یثنی علیه توفی سنة 213.

خ= بخاری از او روایت نقل كرده.

حسان بن حسان بصری، ساكن مكه بود و از شعبه و عبد الله بن بكیر روایت نقل كرده است. بخاری، ابوزرعه و علی بن حسن هسنجانی از او روایت نقل كرده اند. ابوحاتم گفته كه او منكر الحدیث است و بخاری گفته: مقری او را ستایش كرده است.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تهذیب التهذیب، ج 2، ص 217، ناشر: دار الفكر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404 - 1984 م.

5/3. الحسن بن بشر:

ذهبی در باره او می نویسد:

خ ت س البخاری والترمذی والنسائی الحسن بن بشر بن سلم بن المسیب الهمدانی البجلی أبو علی الكوفی روی عن أبی خیثمة الجعفی... وعنه البخاری وروی له الترمذی والنسائی بواسطة أبی زرعة... وقال أحمد أیضا روی عن زهیر أشیاء مناكیر وقال أبو حاتم صدوق وقال النسائی لیس بالقوی وقال بن خراش منكر الحدیث.

بخاری، ترمذی و نسائی از او روایت نقل كرده اند.

حسن بن بشر همدانی، از ابوخیثمه جعفی روایت نقل كرده، و از او بخاری، و نسائی ـ با واسطه ابوزرعه ـ روایت نقل كرده آند. احمد گفته: حسن بن بشر از زهیر روایات منكر نقل كرده است، ابوحاتم او را راستگو می داند ، نسائی گفته: قوی نیست و ابن خراش او را منكر الحدیث می داند.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تهذیب التهذیب، ج 2، ص 223، رقم: 473، ناشر: دار الفكر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404 - 1984 م.

6/3. مفضل بن فضالة القتبانی المصری.

ابن حجر در باره او می گوید:

وثقه یحیی بن معین وأبو زرعة والنسائی وآخرون وقال أبو حاتم وابن خراش صدوق وقال ابن سعد منكر الحدیث.

( قلت ) اتفق الأئمة علی الاحتجاج به وجمیع ماله فی البخاری حدیثان.

یحیی بن معین و ابوزرعه و نسائی و دیگران او را توثیق كرده اند، ابوحاتم وابن خراش او را راستگو دانسته اند؛ ولی ابن سعد او را منكر الحدیث می داند.

من می گویم: بزرگان از علما همه اتفاق دارند بر استدلال بروایات وی با توجه به اینكه در بخاری فقط دو حدیث از وی نقل شده است. "

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ) هدی الساری مقدمة فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 1، ص 445، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت - 1379هـ.

7/3. داوود بن حصین المدنی:

ابن حجر در باره او می گوید:

داود بن الحصین المدنی وثقه ابن معین وابن سعد والعجلی وابن إسحاق وأحمد بن صالح المصری والنسائی... وقال الساجی منكر الحدیث متهم برأی الخوارج.

ابن معین، ابن سعد، و عجلی و ابن اسحاق و احمد بن صالح مصری و نسائی او را موثق می دانند؛ ولی ساجی احادیث وی را منكر دانسته و می گوید: او از خوارج بود و از عقائد آنان پیروی می كرد.

با این حال در ادامه می نویسد:

( قلت ) روی له البخاری حدیثا واحدا.

بخاری یك حدیث از وی نقل كرده است. "

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ) هدی الساری مقدمة فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 1، ص 339، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت - 1379هـ.

8/3. اسماعیل بن عبد الله:

ابن حجر عسقلانی در ترجمه اسماعیل بن عبد الله بن زراره می گوید:

قلت وقد ذكر إسماعیل بن عبد الله بن زرارة الرقی أیضا فی شیوخ البخاری الحاكم وأبو إسحاق الحبال وأبو عبد الله بن مندة وأبو الولید الباجی وابن خلفون فی الكتاب المعلم برجال البخاری ومسلم وقال قال الأزدی منكر الحدیث جدا وقد حمل عنه.

اسماعیل بن عبد الله بن زراره را در زمره استادان بخاری ذكر كرده اند؛ ولی ازدی او را منكر الحدیث می داند.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تهذیب التهذیب، ج 1، ص 269، ناشر: دار الفكر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404 - 1984 م.

4. ابن حبان عُلوان بن داوود را توثیق كرده است:

ابن حبّان، وی را توثیق كرده است كه این خود دلیل بر وثاقت این شخص است.

علوان بن داود البجلی من أهل الكوفة یروی عن مالك بن مغول روی عنه عمر بن عثمان الحمصی.

التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم (متوفای354 هـ)، الثقات، ج 8، ص 526، رقم: 14829، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفكر، الطبعة: الأولی، 1395هـ - 1975م.

آیا ابن حبان متساهل در توثیق می باشد؟

ممكن است كسی اشكال كند كه ابن حبان از متساهلین بوده است یعنی دقت لازم را در توثیق راویان به خرج نداده و به آسانی رد می شده است؛ اما چنین مطلبی صحت ندارد و بلكه بزرگان اهل سنت، عكس آن را قائل هستند و او را از متشددین می دانند.

الف: توثیقات ابن حبان مورد تأیید مزی و ابن حجر است:

شعیب ارنؤوط، محقق كتاب صحیح ابن حبان پس از نقل كلام ذهبی در اقسام عالمان رجال می نویسد :

من هنا برزت أهمیة توثیق ابن حبان، ولأهمیتها فقد اعتمد الحافظ المزی علی كتاب " الثقات " له، والتزم فی " تهذیب الكمال " إذا كان الراوی ممن له ذكر فی " الثقات " أن یقول: ذكره ابن حبان فی " الثقات ". وتابعه الحافظ ابن حجر فی " تهذیب التهذیب ". ولكن بعضهم، مع هذا، نسب ابن حبان إلی التساهل، فقال: وهو واسع الخطو فی باب التوثیق، یوثق كثیرا ممن یستحق الجرح.

به همین جهت توثیقات ابن حبان اهمیتش را نشان می دهد، حافظ مزی بر كتاب ثقات او اعتماد كرده است و در تهذیب الكمال می گوید: اگر راوی از كسانی باشد كه در كتاب ثقات ابن حبان توثیق شده باشد و توثیق را به وی نسبت بدهد و بگوید: ابن حبان نام او را در كتاب الثقات آورده است، باید بر آن اعتماد كرد.

ابن حجر در تهذیب التهذیب از مزی متابعت نموده و همین اعتقاد را دارد؛ ولی برخی ابن حبان را به سهل انگاری و بی توجهی نسبت داده و گفته اند: ابن حبان در توثیقاتش اشتباهات فراوانی دارد؛ زیرا افراد زیادی را توثیق كرده است كه استحقاق جرح و ذم را دارند. "

رك: مقدمة ابن الصلاح، ص22، طبعة الدكتور نور الدین عتر .

ب: ذهبی ابن حبان را سرچشمه شناخت ثقات می داند:

در كتاب الموقظة می گوید:

ویَنْبُوعُ معرفة الثقات: تاریخُ البخاریِّ، وابنِ أبی حاتم، وابنِ حِبَّان، وكتابُ تهذیب الكمال.

كتاب های تاریخ بخاری، ابن أبی حاتم، ابن حبان و كتاب تهذیب الكمال، سر چشمه شناخت افراد مورد اطمینان می باشند. "

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، الموقظة فی علم مصطلح الحدیث، ج 1، ص 18، طبق برنامه المكتبة الشاملة.

این سخن ذهبی نشاندهنده جایگاه رفیع ابن حبان است كه در حقیقت می خواهد بگوید، اگر می خواهید افراد ضعیف را از ثقه تشخیص دهید، من شما را راهنمایی می كنم كه به كسانی همچون ابن حبان مراجعه كنید؛ چرا كه او سرچشمه شناخت ثقات است.

ج: سیوطی تساهل ابن حبان را صحیح نمی داند:

سیوطی نیز در تدریب الراوی به نقل از ابن حازم، در پاسخ این مطلب كه ابن حبان از متساهلین است، می گوید:

وما ذكر من تساهل ابن حبان لیس بصحیح فإن غایته أنه یسمی الحسن صحیحا فإن كانت نسبته إلی التساهل باعتبار وجدان الحسن فی كتابه فهی مشاحة فی الاصطلاح وإن كانت باعتبار خفة شروطه فإنه یخرج فی الصحیح ما كان راویه ثقة غیر مدلس

آنچه كه در باره تساهل ابن حبان گفته شده است، درست نیست؛ زیرا نهایت چیزی كه گفته شده آن است كه وی روایت حسن را صحیح می داند؛ پس اگر مقصود از تساهل وی این باشد كه در كتاب او روایات حسن وجود دارد، این تنها اشكال در اصطلاح ابن حبان است ( و نه به خود وی ) و اگر اشكال به جهت سبك گرفتن شرط صحت باشد؛ بازهم بر او ایرادی نیست؛ زیرا او در كتاب صحیح خویش از راویان مورد اطمینان غیر مدلس روایت كرده است. "

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بكر (متوفای911هـ)، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج 1، ص 108، تحقیق: عبد الوهاب عبد اللطیف، ناشر: مكتبة الریاض الحدیثة - الریاض.

د: سخاوی تساهل ابن حبان را رد می كند:

سخاوی، متوفای 902 هـ می نویسد :

مع أن شیخنا (ابن حجر) قد نازع فی نسبته (ابن حبان) إلی التساهل من هذه الحیثیة وعبارته إن كانت باعتبار وجدان الحسن فی كتابه فهی مشاحة فی الإصطلاح لأنه یسمیه صحیحا.

ابن حجر سهل انگاری را به ابن حبان مردود می داند و می گوید: اگر در كتاب وی از وصف به "حَسَن" فراوان داده می شود، این در حقیقت نوعی اختلاف در كاربرد اصطلاحات است كه او آن را صحیح نامیده است. "

السخاوی، شمس الدین محمد بن عبد الرحمن (متوفای902هـ)، فتح المغیث شرح ألفیة الحدیث، ج 1، ص 36، ناشر: دار الكتب العلمیة - لبنان، الطبعة: الأولی، 1403هـ.

همین مطلب را عبد الحی لكنوی، متوفای 1304 هـ در الرفع و التكمیل و محمد جمال الدین قاسمی، متوفای 1332 هـ در قواعد التحدیث نقل كرده اند.

اللكنوی الهندی، أبو الحسنات محمد عبد الحی (متوفای1304هـ)، الرفع والتكمیل فی الجرح والتعدیل، ج 1، ص 338، تحقیق: عبد الفتاح أبو غدة، ناشر: مكتب المطبوعات الإسلامیة - حلب، الطبعة: الثالثة، 1407هـ.

القاسمی، محمد جمال الدین (متوفای1332 هـ)، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، ج 1، ص 250، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1399هـ - 1979م.

هـ: علمای اهل سنت ابن حبان را از متشددین می شمارند:

1. شمس الدین ذهبی:

برخلاف آن چه برخی ادعا كرده اند كه ابن حبان مشهور به سهل انگاری در توثیق است ذهبی نظر دیگری دارد و در كتاب میزان الإعتدال در باره او می گوید:

ابن حبان ربما قصب (جرح) الثقة حتی كأنه لا یدری ما یخرج من رأسه.

ابن حبان گاهی آن قدر به شخص مورد اطمینان اشكال می گیرد، انگار نمی داند كه از كله اش چه چیزهایی خارج می شود، و نمی فهمد كه چه می گوید.!!! "

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ) میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 1، ص 441، ترجمه افلج بن یزید، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.

2. لكنوی الهندی:

وی در الرفع و التكمیل می نویسد:

وقد نسب بعضهم التساهل إلی ابن حبان وقالوا هو واسع الخطو فی باب التوثیق یوثق كثیرا ممن یستحق الجرح وهو قول ضعیف فانك قد عرفت سابقا ان ابن حبان معدود ممن له تعنت واسراف فی جرح الرجال ومن هذا حاله لا یمكن ان یكون متساهلا فی تعدیل الرجال وانما یقع التعارض كثیرا بین توثیقه وبین جرح غیره لكفایة ما لا یكفی فی التوثیق عند غیره عنده.

بعضی ابن حبان را به سهل انگاری متهم نموده و گفته اند: وی در باب توثیق افراد خطای فراوانی دارد؛ زیرا افراد زیادی را مدح و توثیق كرده است كه مستحق ذم و جرح می باشند؛ ولی این سخن بی اساس و ضعیف است؛ زیرا پیش از این گفتیم كه ابن حبان از افرادی است كه در ذم و جرح افراد زیاده روی كرده است؛ پس كسی كه حالش این گونه باشد، امكان ندارد كه در نسبت دادن عدالت به افراد سهل انگاری كند. آری، بین توثیقات او و جرح دیگران تعارض وجود دارد؛ زیرا چون آن مقدار كه در توثیق نزد وی كفایت می كند نزد دیگران مكفی نیست. "

اللكنوی الهندی، أبو الحسنات محمد عبد الحی (متوفای1304هـ)، الرفع والتكمیل فی الجرح والتعدیل، ج 1، ص 335، تحقیق: عبد الفتاح أبو غدة، ناشر: مكتب المطبوعات الإسلامیة - حلب، الطبعة: الثالثة، 1407هـ.

3. شعیب الأرنؤوط:

شعیب أرنؤوط، محقق كتاب صحیح ابن حبان در این باره می نویسد :

قد أشار الأئمة إلی تشدده وتعنته فی الجرح.

پیشوایان و بزرگان علم به این مطلب اعتراف دارند كه وی در غیر موثق دانستن افراد زیاده روی می كند. "

سپس موارد متعددی از سخت گیری های ابن حبان را در توثیق رجال ذكر می كند.

رك: صحیح ابن حبان، ج 1، ص 36، با تحقیق شعیب الأرنؤوط.

نتیجه:

تنها اشكالی كه به این روایت شده، منكر الحدیث بودن عُلوان بن داوود بود، این اشكال مردود است؛ چرا كه اولاً: برخی از بزرگان اهل سنت، روایت را تصحیح كرده اند؛ ثانیاً: ابن حبان شافعی كه به اعتقاد برخی از بزرگان اهل سنت از متشددین در توثیق است، علوان بن داوود را توثیق كرده؛ ثالثاً: منكر الحدیث بودن علوان بن داوود قابل اثبات نیست، رابعاً: بر فرض صحت این مطلب، ضرری به صحت روایت نمی زند؛ چرا كه تعبیر "منكر الحدیث" در باره بسیاری از ثقات و حتی راویان كتاب بخاری نیز به كار برده شده است. در نتیجه روایت از نظر سندی هیچ مشكلی ندارد.